۸ نکته برای تمیز کردن کارراه‌ی شغلی‌تان

۸ نکته برای تمیز کردن کارراه‌ی شغلی‌تان

بعد از چند روز تعطیلی صبح که به سر کار می‌رسید، می‌بینید میزتان خاک گرفته است. از دست همکاران خدماتی شاکی می‌شوید و یک دستمال برمی‌دارید و می‌افتید به جان میزتان. اما در همین لحظه که دارید میزتان را تمیز می‌کنید تنها یک لحظه به این فکر کنید که آیا کارراه‌ی شغلی‌تان هم همین‌قدر خاک گرفته نیست؟

حقیقت این است که بسیاری از ما آن‌قدر درگیر کارهای روزمره‌مان هستیم که فراموش می‌کنیم آیا این مسیری که داریم می‌رویم درست یا نه؟ آیا صبح که بیدار می‌شوید از سر کار رفتن خوش‌حال‌ هستید؟ آیا از کاری که انجام می‌دهید هیجان‌زده می‌شوید؟ آیا به‌اندازه‌ی کافی برای آینده پس‌انداز می‌کنید؟ آیا دارید به رؤیاهای شغلی‌تان می‌رسید؟ وین شفیلد یک مربی کارراهه می‌گوید: “مؤثرترین کاری که می‌توانید برای گرفتن شغل بعدی‌تان بکنید، حس کردن مقصدی است که باید به آن‌جا برسید. اغلب مردم این سؤال را نادیده می‌گیرند؛ چرا که فرض می‌کنند در بازار کار رؤیایی‌شان به‌سر می‌برند.” خوب اگر این‌طور نیست، باید چه کار کنیم؟ آقای شفیلد چند پیشنهاد برای‌مان دارد:

۱- بفهمید که کجا باید بروید؟ چه شغل‌هایی می‌توانید داشته باشید؟ چه مسیرهای شغلی متفاوتی؟ چه چیزی واقعا شما را جذب می‌کند؟ در اوقات فراغت در مورد چه موضوعاتی مطالعه می‌کنید؟ عادت‌های‌تان کدام‌اند؟ شغل شما باید با این موارد منطبق باشد. برای این‌که چیز بیش‌تری از شغل فعلی‌تان به‌دست بیاورید، مسئولیت‌های بیش‌تری بپذیرید که شما را به چالش می‌کشند. حتی کسب مهارت‌های جدید هم ممکن است به شما در کشف چیزهای جدیدی که برای‌تان هیجان‌انگیزند و به شما ایده‌های جدیدی می‌دهند، کمک کنند.

۲- رزومه‌تان را بتکانید! کارفرماها رزومه‌ی شما را کلا در حدود ۱۰ ثانیه نگاه می‌کنند؛ برای همین کسانی که زیر ۱۰ سال سابقه‌ی کار دارند باید آن را در یک صفحه خلاصه کنند. اگر سابقه‌ی کار بیش‌تری دارید، دو صفحه را در نظر داشته باشید. واژه‌های عمومی مثل “بازی‌گر قدرتمند تیمی” و “دارای مهارت‌های سازمانی” را از رزومه‌تان پاک کنید و به جای‌شان از فعل‌های کنشی و نتیجه‌گرا استفاده کنید. کارفرما شما را برای حل مسائل‌اش استخدام می‌کند. بهترین نشانه‌ برای شایسته بودن برای یک شغل، نمایش نمونه‌ی مشابهی از حل مسائل برای دیگران است.

هر جا ممکن است از آمار و ارقام برای مستندسازی عملکردتان استفاده کنید. به‌جای گفتن این‌که “مدیریت یک تیم سه نفره” بگویید: “مدیریت یک تیم سه نفره دارای تعامل با مشتریان و دستیابی به نرخ حفظ مشتری ۱۰۰ درصد در طول دو سال.”  از واژه‌های کلیدی مرتبط با مهارت‌ها و زمینه‌تان استفاده کنید؛ چرا که بسیاری از شرکت‌های بزرگ از رایانه‌ها جهت جستجوی رزومه‌‌ها برای یافتن عبارت‌هایی مثل: “تحلیل‌گر” یا “مدل‌سازی مالی” استفاده می‌کنند. رزومه‌تان را به دوستی بدهید تا اشتباهات تایپی و نگارشی احتمالی‌اش را بیابد. همیشه هم صادق باشید.

۳- نمایه‌ی لینکدین‌تان را به‌روزرسانی کنید. به وب‌سایت‌هایی که کارهای شما را نشان می‌دهند لینک بدهید. خلاصه‌ای از کارراهه‌تان بنویسید. تا می‌توانید از واژه‌های کلیدی استفاده کنید. از همکاران‌تان بخواهید شما را توصیه کنند. تعداد افراد مرتبط‌تان را تا می‌توانید افزایش دهید (مثلا با ارتباط برقرار کردن با همکاران سابق.) با هر دعوت‌نامه‌ی دوستی، یک پیام شخصی هم بفرستید. بخش “تجربیات” پروفایل‌تان را کامل کنید.

۴- شهرت آن‌لاین‌‌تان و محل کارتان را پاک‌سازی کنید. یا پست‌های فیس‌بوک‌تان را خصوصی کنید یا چیزهایی آنجا بنویسید و به ‌اشتراک بگذارید که از شما چهره‌ی مثبت یک حرفه‌ای می‌سازند. میزتان را هر روز مرتب کنید. کارت‌های ویزیت دریافتی‌تان را طوری آرشیو کنید که قابل جستجو باشند. مستنداتی که اتفاقی به دست‌تان می‌رسند را آرشیو کنید.

۵- ظاهر خودتان را با کسب آخرین مهارت‌های حرفه‌ای برق بیاندازید. مجانی برای نهادهای عمومی کار کنید. از همکارتان بخواهید درسی در اکسل یا پاورپوینت به شما بدهد. در یک کلاس آموزشی ثبت‌نام کنید. اگر هم تخصصی دارید، وبلاگی برای به‌اشتراک‌گذاری آن راه بیاندازید!

۶- در داخل و خارج سازمان‌تان شبکه‌سازی کنید. بهترین زمان شبکه‌سازی زمانی است که دنبال کار نمی‌گردید! وقتی شاغلید، بهترین زمان برای تقویت شبکه‌های‌تان است؛ چون دیگران نگران این نیستند که از آنها شغلی بخواهید! هفته‌ای یک بار با همکاران‌تان قهوه‌ای بخورید. همکاران قدیمی‌تان را هم از هر گاهی ببینید.

۷- فهرست وظایف‌تان را پاک‌سازی کنید. تصمیم بگیرید چه کارهایی را باید در آن نگه دارید و چه کارهایی را نه. در هر لحظه معنادارترین کار را انتخاب کنید و فقط روی همان تمرکز کنید.

۸- برای خودتان یک کاتالوگ شخصی درست کنید که در چند کلمه نقطه‌ای را که الان آنجا هستید، توصیف کند. هر موفقیت یا مهارت جدید را در آن ثبت کنید. هر کار مهمی که کردید را در آن همراه با چرایی اهمیت آن بنویسید. هر وقت امکان‌پذیر بود، نشان دهید که چگونه به سازمان‌تان کمک کرده‌اید. این کار زمینه را برای ارتقای داخلی‌تان فراهم می‌آورد. و اگر زمانی رسید که کاتالوگ‌تان خودتان را هیجان‌زده نکرده، وقتش رسیده چیز جدیدی را امتحان کنید.

اولین همايش ملي الگوهاي آموزش منابع انساني دانشگاه

اولین همايش ملي الگوهاي آموزش منابع انساني دانشگاه- 14 اردیبهشت 90

قابل توجه کلیه مخاطبان اولين همايش ملي الگوهاي آموزش منابع انساني دانشگاه 14 اردیبهشت 1391:

آدرس هتل المپیک: تهران، اتوبان تهران-کرج، ضلع غربی ورزشگاه آزادی، بلوار دهکده، جنب درب اصلی مجموعه ورزشی آزادی

تلفن: 44739300

ساعت پذیرش:8:30 صبح

ساعت شروع همایش: 9 صبح

ساعت اتمام زمان همایش: 17 عصر

جهت کسب اطلاعات بیشتر به سایت زیر مراجعه نمائید

محورهای همایش • برنامه ریزی منابع انسانی و ارزیابی عملکرد توانمند سازی منابع انسانی دانشگاه

• نیاز سنجی ، اثر بخشی و تضمین کیفیت آموزش منابع انسانی دانشگاه
• الگوها و روش های آموزش منابع انسانی دانشگاه با تاکید بر فناوری اطلاعات و ارتباطات
• آموزش منابع انسانی دانشگاه و تاثیر آن در تغییر فرهنگ و فرایندهای سازمانی
• نقش مدیریت دانش در توسعه منابع انسانی دانشگاهها
• آموزش منابع انسانی دانشگاه و تاثیر آن در کیفیت زندگی کاری
• الگوهای موفق آموزش و توسعه منابع انسانی در دانشگاه های جهان
• چالش های آموزش منابع انسانی دانشگاه در قرن 21

http://www.hrt-conference.ir

 

http://www.hrt-conference.ir


کارگاه مهارتهای زندگی

با سلام

به پیوست فایل مربوط به کارگاه مهارتهای زندگی ارسال می شود لطفا پاسخ سوالات را حداکثر تا تاریخ ۲۷مردادماه ارسال نمائید.

برای مشاهده بر روی ادامه مطلب کلیک نمائید.

باتشکر- دکتر مهدی شریعتمداری

ادامه نوشته

از اشباهات درس بیاموزیم


ما اشتباه نمی کنیم صرفا می آموزیم «ویلسون شف»

داستان معروفی از تام واتسون، بنیان گذار شرکت «آی.بی. ام» نقل می کنند که یکی از کارکنانش اشتباه بزرگی مرتکب شد و مبلغ ده میلیون دلار به شرکت ضرر زد. این کارمند به دفتر واتسون احضار شد و پس از ورود گفت:«تصور می کنم باید از شرکت استعفا دهم.»

تام واتسون گفت: «شوخی میکني ما همین الان مبلغ ده میلیون دلار بابت آموزش شما پول دادیم»

ضرورت و نقش آموزش در بهسازي منابع انساني در سازمانها (قسمت دوم و پایانی)

ضرورت و نقش آموزش در بهسازي منابع انساني در سازمانها (قسمت دوم و پایانی)

برنامه‌هاي آموزش كاركنان در يك سازمان مي‌تواند نياز به نيروي انساني متخصص در آينده را نيز رفع كند و تضميني براي حل مشكلات كاركنان باشد. بنابراين چنانچه كاركنان يك سازمان خوب آموزش ببينند بهتر مي‌توانند در ارتقاء سطح كارايي سازمان سهيم باشند و سرپرستان و مديران به نظارت زياد در مورد زيردستان خود نياز نخواهند داشت و در عين حال مي‌توانند آنها را براي احراز مشاغل بالاتر و پرمسئوليت آماده سازند، زيرا كاركنان در پرتو آموزش صحيح است كه مي‌توانند وظايف خود را به نحو مطلوب انجام دهند.

با توجه به آنچه ذكر شد، مي‌توان عواملي را كه آموزش كاركنان را ضروري ساخته است، به قرار ذيل دسته بندي كرد:

  • شتاب فزاينده علوم بشري در تمام زمينه‌ها
  • پيشرفت روز افزون تكنولوژي
  • پيچيدگي سازمان به دليل ماشيني شدن
  • تغيير شغل يا جابجاي شغلي
  • روابط انساني و مشكلات انساني
  • ارتقاء و ترفيع كاركنان
  • اصلاح عملكرد شغلي
  • كاركنان جديد الاستخدام
  • بهره‌وري كاهش حوادث كاري
  • نيازهاي تخصصي و حرفه‌اي نيروي انساني

مهم‌ترين مواردي كه به‌عنوان مقاصد نسبتاً مشترك سازمانها و نظام‌هاي مختلف درخصوص آموزش ضمن خدمت قابل ذكراست بشرح زير مي‌باشد:

هماهنگ و همسو نمودن كاركنان با سازمان:

اين امر از يك سو براي تحقق اهداف سازمان و دستيابي به سياستها و خط‌مشي‌هاي تعيين شده براي مؤسسه داراي اهميت است و از سوي ديگر پيشرفت شغلي و حرفه‌اي فرد در سازمان در گرو آگاهي وي از انتظارات مقامات مافوق و نحوه انجام تكاليف و مسئوليت‌هاي شغلي است.

افزايش رضايت شغلي و بهبود روحيه كاركنان:

مسئله برانگيختن كاركنان براي انجام وظايف شغلي يكي از مهمترين دلمشغولي‌هاي مديران سازمانها مي‌باشد. براي آنكه روحيه كاركنان تقويت شود و رضايت آنان از حرفه‌اشان افزايش يابد، نظريات گوناگوني ارائه شده است. از جمله اين نظريات، نظريه هرم سلسله مراتبي نيازهاي مازلو است. از نقطه نظر وي، برطرف كردن نيازهاي سطوح بالا نقش بسيار مهمي در انگيزش و فزوني رضايت شغلي افراد در جهت انجام وظايف شغلي دارد.

كاهش حوادث و ضايعات كاري:

در بسياري از مؤسسات، حوادث كاري عمدتاً بواسطه عدم آگاهي و مهارت‌ كافي كاركنان رخ مي‌دهد. اين بيان خصوصاً در مورد كساني كه با ابزارها و تجهيزات حساس و توام با خطر در كارخانجات سروكار دارند، مصداق بيشتري دارد.

علاوه بر حوادث مختلف كه بواسطه فقدان مهارت و دانش افراد بوجود مي‌آيد، ضايعات كاري و افزايش هزينه‌هاي سازمان نيز از جمله نتايج نقصان دانش و توانش نيروي انساني در سازمان‌ها مي‌باشد. بنابراين ضرورت دارد با توجه به مسائل مطرح شده و همچنين عواقب آنها نظير تنبيه، توبيخ، اخراج و كه عمدتاً بواسطه عدم آگاهي افراد از سياستها، انتظارات و توقعات سازمان و نيز عدم آشنائي با انجام بهينه وظايف و تكاليف شغلي است، آموزش ضمن خدمت بطور جدي مورد توجه سازمانها قرار گيرد.

بهنگام سازي دانش و توانش نيروي انساني در سازمان:

شالوده افزايش بهره‌وري در سازمان‌ها مستلزم تاكيد بر نيروي انساني از نظر كيفي و ممانعت از نابهنگام شدن افراد در حرفه‌شان مي‌باشد. بنا به تعريف، نابهنگامي در حرفه عبارت است از تقليل كارآيي در انجام كار در طول زمان و بالاخره فقدان دانش يا مهارت نوين است. اين مسئله باعث مي‌شود كه فرد به دلايل مختلف از لحاظ حرفه‌اي فرسوده شود و قادر به انجام وظايف و تكاليف سازماني نباشد. اگر چه تمامي عوامل ايجاد‌كننده نابهنگامي در حرفه را نمي‌توان از طريق آموزش برطرف ساخت، اما بدون شك آموزش ضمن خدمت كاركنان از طريق بهسازي و نوسازي دانش و توانايي افراد، نقش مهمي در بهنگام‌سازي آنان دارد.

كمك به تغيير و تحولات سازماني:

تغيير و تحولاتي كه در محيط سازمان بوقوع مي‌پيوندد، عمدتاً مستلزم آماده‌سازي پرسنل و نيروي انساني است. نكته اساسي در ارتباط با تغييرات سازماني، مقاومت كاركنان در مقابل آن است. كاركنان سازمان‌ها ممكن است به دلايل مختلفي نظير دلمشغولي اطلاعاتي، نگراني درباره موفقيت، مقام و وضعيت مالي خود در وضعيت جديد، نگراني درباره ناتواني در انجام وظايف، و دلايل متعدد ديگر در مقابل تغييرات مقاومت كنند. به اين دليل به غير از تدابير ديگر نظير مشاركت كاركنان در برنامه‌ريزي تغيير و آموزش و توجيه پرسنل نيز نقش بسيار مهمي را در موفقيت تغييرات ايفاء مي‌نمايد. بنابراين از جمله مهمترين وظايف آموزش ضمن خدمت در سازمانها، كمك به تغييرات سازماني است.

انطباق با شرايط، اوضاع و احوال اجتماعي:

تمامي سازمانهاي معاصر در محيطي فعاليت مي‌كنند كه از لحاظ فرهنگي داراي ارزشها و ايدئولوژي ويژه‌اي هستند. موفقيت بسياري از آنها در گرو شناخت اين چگونگي اجتماعي و انطباق بهينه با آن است. محيط اجتماعي سازمان‌ها كه مي‌توان آنرا فراسيستم اجتماعي در عين حال حوزه عمل و ميدان فعاليت سازمان‌ها را تا حدود زيادي تعيين مي‌نمايد، دانست. بنابراين شناخت اين فراسيستم و درك عميق آن براي تمامي كاركنان سازمان‌ها خصوصاً مديران و تصميم‌گيرندگان سطوح عالي سازمان از اهميت فوق العاده‌اي برخوردار است.

تقويت روحيه همدلي و همكاري در بين كاركنان سازمان:

در حقيقت توفيق سازمان در دستيابي به اهداف تعيين شده تا حد زيادي تابع فضاي اعتماد و تفاهم متقابل در محيط كار، افزايش ميزان همكاري كاركنان با يكديگر، افزايش ميزان همكاري كاركنان با سرپرستان و مديران و مهمتر از همه ايجاد هماهنگي در نحوه انجام امور سازمان در واحدهاي مختلف مي‌باشد.

به نظر مي‌رسد يكي از راههاي ايجاد هماهنگي و همدلي، استفاده از آموزشهاي ضمن خدمت مي‌باشد كه از يكسو زمينه تماس متقابل كاركنان با يكديگر در محيط آموزشي را فراهم مي‌سازد و از سوي ديگر و از طريق افزايش دانش و اطلاعات شغلي، برداشتها و علايق حرفه‌اي تقريباً يكساني را در آنها ايجاد مي‌كند.

آنچه قابل ذكر است اينست كه تاكيد بر هر يك از اهداف نامبرده بر حسب شرايط و ويژگيهاي زماني متفاوت خواهد بود. به اين معني كه در شرايط خاص ممكن است بر برخي از اين اهداف نسبت به ساير اهداف اهميت بيشتري قايل شد.

دکتر مهدی شریعتمداری - عضو هیات علمی سازمان مرکزی دانشگاه آزاد اسلامی

ضرورت و نقش آموزش در بهسازي منابع انساني در سازمانها (قسمت اول)

ضرورت و نقش آموزش در بهسازي منابع انساني در سازمانها (قسمت اول)

در گذشته چنين گمان مي‌رفت كه زمان آموختن با زمان كاركردن و زندگي كردن از هم جدا هستند و بنابراين براي آنها آموزشي در خور توجه بود كه پيش از آغاز كار به افراد داده مي‌شد. بر‌‌ اين گمان انسان براي زماني مي‌آموزد و سپس به زندگي و كار مولد و سودمند مي‌پردازد و زماني كه كار و زندگي آغاز مي‌شود، ديگر براي آموزش و پرورش جايي در خور توجه وجود ندارد. اين انديشه اكنون روايي ندارد و آموزش و پرورش با زيستن انسان همراه شده است. همه مردم براي همه وقت بايد به آموختن بپردازند و از تازه‌هاي دانش بشري خود را تازه سازند و با نيرو و آگاهي بيشتر زندگي سودمند را دنبال كنند.

رسيدن به اهداف سازمان بستگي به توانايي كاركنان در انجام وظايف محوله و انطباق با محيط متغير دارد. اجراي آموزش و بهسازي نيروي انساني سبب مي‌شود تا افراد بتوانند متناسب با تغييرات سازماني و محيط، بطور مؤثر فعاليتهايشان را ادامه داده و بركارايي خود بيفزايند. بنابراين آموزش و بهسازي، كوشش مداوم و برنامه‌ريزي شده به وسيله مديريت براي بهبود سطوح شايستگي كاركنان و عملكرد سازماني است.

واقعيت اين است كه در جهان امروز آنچه بيش از همه داراي اهميت است، نيروي انساني است، به‌طوري كه اقتصاددانان معتقدند آنچه در نهايت خصوصيت روند توسعه اقتصادي و اجتماعي يك كشور را تعيين مي‌كند، منابع انساني آن كشور است، نه سرمايه و يا منابع مادي ديگر. اين منابع انساني هستند كه سرمايه‌ها را متراكم مي‌سازند، از منابع طبيعي بهره‌برداري مي‌كنند، سازمان‌هاي اجتماعي و اقتصادي و سياسي را به وجود مي‌آورند و توسعه ملي را پيش مي‌برند. كشوري كه نتواند مهارتها و دانش مردمش را توسعه دهد و از آن در اقتصاد ملي به نحو مؤثري بهره‌برداري كند، قادر نيست هيچ چيز ديگري را توسعه بخشد.

در حال حاضر آموزش ضمن خدمت كاركنان در سازمان‌هاي مختلف از جايگاه خاصي برخوردار است زيرا در چند دهه اخير بيش از هر دوران ديگر در طول تاريخ بشري، علوم و تكنولوژي پيشرفت نموده است اين تحول و دگرگوني بحدي است كه عصر حاضر را عصرنيم عمر اطلاعات ناميده‌اند.يعني دوراني كه در هر 5 سال، نيمي از اطلاعات بشري منسوخ گرديده و اطلاعات و دانش جديد جايگزين آن مي‌گردد.

حدود نيمي از مشاغلي كه امروز در بسياري از كشورها مي‌بينيم در پنجاه سال پيش، وجود نداشته است. تغيير چند‌‌باره فعاليت‌ حرفه‌اي در طول عمركاري، براي مردم روزبه روز عادي‌تر مي‌شود. اين احتمال كه فرد جواني مهارتي را بياموزد و آن را تا حدود سي سال كار خود بدون تغيير بنيادي ادامه دهد ديگر بسيار ضعيف، يا به كلي محال است. در جامعه‌اي كه به سرعت در حال دگرگوني است آموزش كاركنان نه تنها مطلوب است بلكه فعاليتي است كه هر سازماني بايد برايش منابعي را در نظر بگيرد تا همواره منابع انساني كارآمد و مطلعي در اختيار داشته باشد.

بررسي‌ها نشان داده است كه آموزش كاركنان منجر به حفظ تداوم و بقاي سازمان شده است، يك بررسي سه ساله در سنگاپور نشان داده است كه 17 درصد شركت‌هاي تجاري و صنعتي اين كشور ورشكست شده‌اند در حالي كه اين نسبت در مورد شركت‌هايي كه برنامه‌ آموزش كاركنان را انجام داده‌اند كمتر از 1 درصد بوده است. همچنين طبق آمار انجمن مديريت آمريكا تا سال 2000 هفتاد و پنج درصد همه كارگران كنوني آن كشور نياز به باز‌آموزي داشته‌اند. در كشور سوئد نيز براي پاسخگويي به چنين دگرگوني‌هايي سياست فعال نگهداشتن نيروي انساني را در پيش گرفته و سالانه 2 تا 3 درصد از توليد ويژه ملي خود را براي بازآموزي صاحبان مشاغل هزينه مي‌كند. از اين رو پندار سنتي كه دوره كودكي، نوجواني و جواني را تنها براي آموختن مي‌داند منسوخ گرديد و اكنون تنها با يادگيري پيوسته و پايدار مي‌توان با دگرگوني‌هاي فن‌شناختي و سرشت اشتغال در جامعه متحول سازگار و همراه شد.

از پژوهشهايي كه به عمل آمده است چنين به دست مي‌آيد كه عمر سودمند دانش مهندسي فرهيختگان دانشكده مهندسي از آغاز به كار برابر شانزده ماه است. پس از اين زمان آنان بايد به آموزش‌هاي تكميلي و ضمن خدمت روي آورند. در برخي از بنگاه‌هاي پژوهشي ارزش معتبر براي گواهينامه‌هاي علمي دانشگاهي تنها سه تا پنج سال است. هرگاه دارندگان اين گواهينامه‌ها پس از سه تا پنج سال آموزش خود را دنبال نكنند از ارزش علمي آموزشهاي پيشين آنان كاسته خواهد شد.

آموزش همواره به‌عنوان وسيله‌اي مطمئن در جهت بهبود كيفيت عملكرد و حل مشكلات مديريت مد نظر قرار مي‌گيرد و فقدان آن نيز يكي از مسائل اساسي و حاد هر سازمان را تشكيل مي‌دهد. بدين جهت به‌منظور تجهيز نيروي انساني سازمان و بهسازي و بهره‌گيري هر چه مؤثرتر از اين نيرو، بي‌شك آموزش يكي از مهمترين و مؤثرترين تدابير و عوامل براي بهبود امور سازمان بشمار مي‌رود. لازم به تذكر است كه آموزش يك وظيفه اساسي در سازمانها و يك فرآيند مداوم و هميشگي است و موقت و تمام شدني نمي‌باشد. كاركنان در هر سطحي از سطوح سازمان، اعم از مشاغل ساده يا مشاغل پيچيده ـ مدير يا زيردست ـ محتاج آموزش و يادگيري و كسب دانش و مهارتهاي جديد هستند و بايد همواره براي بهتر انجام دادن كار خود از هر نوع كه باشد، روشها و اطلاعات جديدي كسب نمايند و مضافاً اينكه هر وقت شغل كاركنان تغيير پيدا كند، لازم است اطلاعات و مهارتهاي جديدي براي ابقاي موفقيت آميز وظايف شغل مربوطه را فرا بگيرد.

ادامه دارد... 

دکتر مهدی شریعتمداری - عضو هیات علمی سازمان مرکزی دانشگاه آزاد اسلامی

غنی سازی انسان

در طول تاریخ زندگی بشر، شرایط زندگی بشر تغییرات زیادی کرده است. روزی نگداری دام و رام کردن حیوانات حتی در تخیل بشر هم غریب می نمود در حالی که چندی بعد داشتن گله ی بزرگتر ثروت و قدرت به همراه داشت.

انسان از طبیعت آموخته است که باید در شرایط مختلف تغییر کند انسان هوشمند به یاد دارد که دایناسور ها اگرچه بزرگ و قدرتمند بودند به دلیل نداشتن انعطاف تغییر در مقابل شرایط منقرض شدند.و اکنون این انسان به قرن 21 رسیده است. قرن اطلاعات، قرن ارتباطات، قرن شبکه های اجتماعی.

آلوین تافلر اندیشمند معاصر در جمله ای معروف و تامل بر انگیز می گوید:

بیسوادان سده 21کسانی نیستندکه نمی توانند بخوانند و بنویسند بلکه کسانی هستند که نمی توانند بیاموزند،آموخته های کهنه را دور بریزند، و دوباره بیاموزند.

انسان های قرن 21 برای همگام شدن با تغییرات جهانی که با آن مواجهه است ناگزیر به آموختن است. ناگزیر به فراموش کردن آموخته های کهنه و دوباره آموختن است.

در قرن حاضر غنی کردن انسانها با دانش و مهارت های روز تبدیل به راز بقا شده است . راز بقا و توسعهی سازمانها، کشورها و البته تک تک افراد جامعه !

آموزش در دنیای امروز بهجای راهی برای پر کردن مغز باید وسیله ای برای باز کردن مغز و نیروی اندیشه مبدل شود چرا که در غیر اینصورت انسان های توسعه نیافته دیر یا زود خود را در جامعه ای خواهند یافت که به آن تعلق ندارند و جز انقراض و یا منزوی شدن انتخاب دیگری برایشان نمانده است.

جامعه شناسان توسعه معقدند که نیروی انسانی اندیشمند اساس ثروت ملت هاست و غنی سازی انسان ها مهمترین گام برای دست یافتن به توسعه.

در گذشته بسیاری از استادان و دانش آموختگان بعد از طی مراحل مختلف علمی خود را از خواندن و مطالعه بی نیاز می دیدند. شاید شما هم بخاطر داشته باشید استادانی را که تدریس یک درس برای بیش از دو یا سه دهه را مایه مباهات خود می دانستند چیزی که امروز به عنوان یک گناه فکری تلقی می شود. در دنیای امروز حتی استادان در فاصله های کوتاه زمانی نیاز به بروز کردن دانش خود دارند . چرا که دانش دیروز آنها برای امروز چندان اعتباری ندارد !

سرعت و حجم تولید اطلاعات جدید به طرزی غیرقابل تصور بالاست و این برای انسانی که آموختن را نیاموخته است به راستی نگران کننده است انسانی که خود را با آداب آموختن غنی نکرده است نمی تواند باور کند که آموزش بخشی همیشگی از زندگی اوست .

نمی تواند برای نو شدن دانش و آنچه پیرامون اوست آمادگی داشته باشد و اینجاست که احساس می کند قادر به دویدن با این سرعت نیست خسته می شود، افسرده می شود و به راستی از زندگی باز می ماند .

انسان غنی شده توسعه توانمندی های فردی و دانش خود را لذت بخش می داند و می آموزد که به هیچ آموخته ای دل نبدد ! بیاموزد، فراموش کند و باز بیاموزد !

آموختن، لذتی دمادم و پایدار! لذتی که متاسفانه ما نه در  مدرسه  نه دانشگاه آنرا تجربه نمی کنیم .

 لذتی که سیستم های آموزشی ما به دلیل نشناختن ابعاد وجودی انسان قرن بیست و یک آنرا هنوز نمی شناسند !

با اینهمه انسانی که می خواهد غنی شود باید پیش از هر چیز غنی شدن را بیاموزد و این کاریست که جز او از هیچ کس دیگری بر نمی آید !

اما به نظر شما باید از کجا شروع کرد ؟!

جایگاه منابع انساني در مدل توسعه دانايي محور

جایگاه منابع انساني در مدل توسعه دانايي محور

در سال 1990 بسياري از‌انديشمندان وکارشناسان مباحث توسعه، بر مدلي از توسعه انگشت گذاشتند كه در پياده‌سازي و اجراي آن حاکميت مردم به عنوان بازيگران واقعي به رسميت شناخته شود. درطي زمان و با‌ترکيب شدن و تاثير گرفتن از جريانات فکري و تحولات جهاني آن سال‌ها، توسعه پايدار به عنوان مدل نويني از توسعه مورد بررسي و چالش قرار گرفت. ورود به هزاره سوم با پيشرفت‌ها و فناوري‌هاي مختلف در تمامي‌ابعاد علمي‌ و فني همراه بود و مردم‌اين دوره براي عصري که در آن زندگي مي‌کردند عنوان عصر اطلاعات را برگزيدند.
 
 

تنوع و گسترش ابزار و زير ساخت‌هاي تکنولوژيکي از يک سو و توسعه فوق العاده دانش و اطلاعات بشر از سوي ديگر و همچنين تاثير متقابل و فزاينده‌اين دو شاخص عمده عصر اطلاعات که از آن به عنوان فناوري‌هاي ارتباطي و اطلاعاتي ياد مي‌شود باعث شد تا سير توسعه تکنيک و دانش سريع‌تر از قبل شود.
 

 

با‌اين زمينه لازم بود که انسان به عنوان بازيگر اصلي اين عرصه هويت و نقش تازه‌اي براي خود بيابد.
 

 

لذا با‌اين هدف و با توجه به تجربيات گذشته از مدل‌هاي مختلف توسعه و همچنين با بررسي نقش و جايگاه انسان در هريک از آنها، به تعريف جديدي از توسعه بر اساس محوريت انسان دست يافت و آن را توسعه دانايي محور نام نهاد.
انسان عصر اطلاعات براي پايه ريزي و ساخت جامعه اطلاعاتي نياز به طراحي و استاندارد سازي اصول و چارچوب‌هاي توسعه با توجه به اولويت‌ها، ظرفيت‌ها و امکانات جديد داشت.
بنابراين مبحث توسعه در قرن بيست و يکم نيز به عنوان يک عنصر محوري در برنامه‌هاي عمومي‌جوامع مختلف مورد توجه قرار گرفت.
 

 

اما آنچه که توسعه دانايي محور را به عنوان يک الگوي جديد و جامعه دانايي محور را به عنوان منعطف‌ترين جامعه از ساير مدل‌ها و جوامع جدا مي‌سازد توجه جدي‌اين مدل به مبحث توسعه منابع انساني به عنوان يک زير ساخت اساسي است.
 

 

 

 

 

‌اين مدل توسعه با ديدگاه فوق العاده پر اهميتي که براي آموزش قايل است جايگاه ويژه‌اي را براي خلاقيت، فرهنگ، مشارکت، تعليم و‌ تربيت عمومي، آموزش‌هاي عالي، دسترسي عمومي‌به امکانات و دانش، تامين نيازهاي اساسي و بنيادين انسان به عنوان اولويت و استاندارد در نظر گرفته است.
 

 

بنا براين جامعه دانايي محور با توجه به نقش و اهميت بالايي که براي انسان قايل است و استانداردهايي که پيش روي او گذاشته است سعي مي‌کند نيازهاي انساني را از ميان‌اين استانداردها و اولويت‌ها پيدا کند و در رفع و بهبود آنها تلاش کند.
آموزش در جامعه دانايي محور به عنوان يک رکن اساسي بهترين بستر براي توسعه اطلاعاتي است و ‌اين توسعه اطلاعاتي دقيقا به خاطر اهميت دادن به نقش والاي تمامي انسان‌ها و به اصطلاح شهروندان جامعه دانايي محور است.
 

از سوي ديگر، دستيابي به يک جامعه دانايي محور بدون توجه و پرداختن به موضوع‌ تربيت نيروهاي انساني متخصص در تمامي زمينه‌هاي مورد نياز جامعه براي قرار گرفتن در جريان توليد، طبقه‌بندي و انتقال اطلاعات، امري غير ممکن و محال جلوه مي‌کند. بنابراين مي‌طلبد که در تعيين اولويت‌هاي آموزشي براي جامعه دانايي محور نقش و جايگاه ويژه‌اي براي مساله توسعه منابع انساني قايل شويم، زيرا انسان رکن به عنوان توسعه بايد محور اساسي برنامه‌ها و روش‌هاي توسعه باشد و‌اين امکان برايش فراهم شود تا در قالب جامعه دانايي محور قادر به پرورش خلاقيت‌ها و استعداد‌هاي خود باشد.
 

دروندادهاي آموزش

دروندادهاي آموزش

دروندادهاي آموزش را به سه دسته مهارتها، نگرشها‌ (طرز تلقي‌ها) و دانش تقسيم نموده‌اند. اولين هدف آموزش، ايجاد و برقراري رابطه ميان شاغل و شغل است و زماني چنين رابطه‌اي حاصل مي‌شود كه نگرش و بينش كارمند يا كارگر نسبت به شغل و وظيفه‌اي كه دارد، مثبت باشد. همچنين زماني اين رابطه برقرار مي‌شود كه دانش و آگاهي كارمند يا كارگر نسبت به شغلش كافي باشد و بخواهد مهارتهاي ضروري شغل خود را توسعه بخشد.

در سازمانها فعاليتهاي آموزشي به‌منظور ايجاد يا تغيير مهارتها و نگرشهاي كاركنان نسبت به شغلشان انجام مي‌گيرد و نتيجه اين فعاليتها، عملكرد كارآمد و اثربخش خواهد بود.

مهارتها Skills

امروزه فعاليتهاي آموزشي، شامل فعاليتهاي منظمي از فراگيري يك مهارت ساده تا يك مهارت پيچيده در سازمان مي‌شود. آموزش يك مهارت ويژه به كارمند يا كارگر او را قادر خواهد ساخت تا به‌طور اثربخش وظايف شغلي خود را انجام دهد. كاركنان با تجربه و ماهر كه در شرف بازنشستگي هستند مي‌توانند در امر آموزش افراد جديد الاستخدام كمك بزرگي به سازمان بنمايند.

نگرشها Attitudes

ايجاد نگرش مثبت و صحيح در كاركنان از طريق برنامه‌هاي توجيهي (Orientation Program) حاصل مي‌شود. وجود اين برنامه‌ها براي تحقق مطلوب هدفهاي سازماني مفيد و ضروري است، برنامه‌هاي آموزشي بايد در جهت شكل دادن به نگرشهاي كاركنان تنظيم و اجرا شود تا از طريق حمايت آنان نسبت به فعاليتهاي سازماني، حس همكاري و اشتراك مساعي و وفاداري (Loyalty) آنان نسبت به سازمان بيشتر گردد.

دانش Knowledge

آموزش كاركنان بايد به‌منظور ايجاد و ارتقاء سطح دانش كاركنان انجام شود تا از اين طريق، افراد مشكلات جديد آن واحد را درك و نسبت به رفع آنها اقدام كنند. اين دانش ممكن است در زمينه يك شغل خاص، كيفيت و استانداردهاي مطلوب شغل باشد يا ممكن است اين دانش مربوط به پيچيدگي مشكلات در سازماندهي، برنامه‌ريزي، كارگزيني، هدايت و رهبري و كنترل باشد. به‌‌‌طور كلي، آموزش در زمينه دانش به سطوح زير مربوط مي‌شود:

       1.         دانش كلي در مورد سازمان يا كارخانه، محيط كار و زمينه شغلي.

       2.         دانش خاص در مورد شغل و محتواي شغل.

       3.         دانش مربوط به كيفيت و استانداردهاي توليد يا كيفيت كار.

 

برگرفته از کتاب نظريه ها و الگوهاي بازآموزي منابع انساني در سازمان تالیف مهدی شریعتمداری انتشارات یکان 1383

توان افزایی منابع انسانی

مهدی شریعتمداری

عضو هیات علمی سازمان مرکزی دانشگاه آزاد اسلامی و دانشجوی دکترای مدیریت

«توان افزايی» عنوان رويکردی علمی به فرايند بهبود عملکرد سازمان است که از نتايج تحقيقات محققين دانش مديريت و علوم مرتبط به آن و حاصل تجارب سازمانها و مديران بزرگ دنيا در يک صد سال اخير، به بار نشسته است و راه و رسم موفقيت و کاميابی مديران در بهبود مستمر عملکرد سازمانها را به طور کامل در خود جای داده است. توان افزايی علاوه بر سازمان و مديريت، در حوزه سياست (مانند بهبود بخشيدن به فعاليت احزاب و مطبوعات برای ايجاد تعادل و توازن در نحوة توزيع و کاربرد قدرت) و حوزه اجتماع (مانند بهبود بخشيدن به فعاليت سازمانهای غير دولتی مانند موسسات خيريه و عام المنفعه، و سازمانهای حمايتی مانند بهزيستی و توانبخشی) نيز مورد استفاده قرار می گيرد. اما آنچه موضوع بحث ما در اين نوشتار میباشد توان افزايی منابع انسانی در سازمان است.

توان افزايی چيست؟

«توان افزايی» عبارت است از: فرايند بهبود مستمر عملکرد سازمان از طريق ايجاد و گسترش نفوذ مبتنی بر صلاحيت افراد و گروه های کاری برتمام حوزه ها و وظايف سازمان که برعملکرد آنها و عملکرد کلی سازمان اثر می گذارد. بر اين اساس، هدف توان افزايی «بهبود مستمر عملکرد سازمان» از طريق «ايجاد وگسترش نفوذ مبتنی بر صلاحيت » است. برای درک کامل مفهوم توان افزايی بايد با مفهوم و ويژگيهای صلاحيت و نفوذ آشنا شويم.

راهبردهای توان افزايی

برای توان افزايی، سه راهبرد اساسی به شرح زير معرفی شده است:

1- تشکيل تيم های کاری خودگردان. تيم کاری چيست؟ مجموعه ای کوچک، معين و همبسته، متشکل از دو يا چند عضو داوطلب است که برای انجام مشارکتی  يک وظيفه يا کار معين  ايجاد می شود. سازمانهای توان افزا، به جای ساختار و تشکيلات رسمی، کارکنان خود را در مجموعه ای از تيمهای کاری خودگردان سازماندهی می کنند.

2- يادگيری. يادگيری به عنوان يک راهبرد توان افزايی، به مفهوم تشکيل ساختارها، فرايندها و فنآوری است که امکان توسعه و اثبات صلاحيت جديد افراد و تيم ها را افزايش می دهد. يادگيری، باعث توان افزايی می شود و توان افزايی، تمايل برای يادگيری بيشتر را بر می انگيزد و در نتيجة اين فرايند تعاملی، توانايی های سازمان برای سازگاری با شرايط و تحولات محيطی افزايش می يابد.

3- بازخوردِ به هنگام و فراگير. بازخورد در واقع اطلاعات برگشتی در بارة کم و کيف عمليات انجام شده در يک فرايند يا سيستم برای رفع اشکالات و بهبود آن است. اگر بازخورد در همة قسمتها به خوبی اجرا شود باعث پيشگيری از هر گونه خلل و ناهنجاری در کار زير مجموعه ها (شامل افراد، تيم ها و واحدها ) و در کل سازمان می گردد. راهبرد دانستنِ بازخورد به اين معنی است که با  اِعمال بازخورد است که سازمان می تواند عملکرد خود را بهبود  بخشد.

توان افزايی می کوشد تا نيروی شگفت انگيزِ ذهن کارکنان برای حل مسائل سازمان را از قيد کنترل ها و محدوديت های بی اساس آزاد، و فضايی باز برای نفوذ مبتنی بر صلاحيت ايجاد نمايد. چنين نگرشی، برآمده از مبانی فکری توان افزايی به شرح زير است:

مبانی فکری توان افزايی

1- عملکرد عالی(و مطابق استانداردهای) هر فرد تابعی است از : انگيزة قوی، دانش و مهارت کافی، قدرت تصميم گيری، اختيار و آزادی انتخاب،ارادة شخصی، آزادی عمل، و خود کنترلی.

2- کنترل عملکرد افراد و گروههايی که به مسايل غير منتظره پاسخ می دهند غير ممکن است مانند نمايندگان تام الاختيار سازمانها در مواردی که بايد تصميمات سريع اتخاذ کنند و گروههای امداد و نجات و آتش نشانها .

3- کارکنان اکثر مشاغل تخصصی می توانند با ارادة خود تلاش کمتر يا بيشتری در انجام وظايفشان داشته باشند به ويژه در مشاغلی که انجام کار به فعاليتهای ذهنی و بهره گيری از دانش کارکنان مربوط می شود مانند اکثر مشاغل کارشناسی.

4- هر کارمند ورزيده و مجربی در باره الزامات فنی و تخصصی شغلش بيشتر از ديگران می داند و برای اخذ تصميمات موثر در کارش  بايد با او مشورت شود.

5- برای جلب رضايت مشتری بايد تصميم گيری را به کارکنانی که با آنها در تماس مستقيم هستند سپرد.

6- سازمان مجموعه ای هدفمند و واحد است که از همبستگی سيستم ها، فرآيندها و منابع مختلف به وجود آمده است نه مجمع الجزايری از سيستم ها وفرايندهای ناهمگن و ناهمسو.

7- بر اساس قانون سينرژی (هم افزايی)، ارزش افزودة فعاليت گروه از جمع ارزش افزودة فعاليت تک تک آنها بيشتر است.

8- همواره سرعت عمل گروه های کوچک ازگروه های بزرگ بيشتر است.

9- درهر اشتباهی يک پيام آموزشی نهفته است و آن راهِ درستِ  انجام کار است و اين نکتة آموزنده، اساس يادگيری در توان افزايی منابع انسانی به شمار می رود.

10- بالاترين درجه از سود زمانی به دست می آيد که کارکنان با احساس مالکيت، مشارکت نمايند.

11- مشتريان هر شرکت يا سازمان، عضو مهمی از اعضای خانوادة آن به شمار می روند که آگاهی مستمر از نظرات آنان، شرط مهم موفقيت، پيشرفت و توسعه است.

توان افزايی، رويکردی علمی و چالشی به مديريت است و از يک الگوی جامع و عملی سود می برد. شناخت و کاربرد الگوی توان افزايی مستلزم مطالعه و درگيری ذهنی مستمر با آن است. شايد جدّی ترين تهديد برای توان افزايی، تصميم به اجرای مفاد آن قبل از کسب اطلاعات کافی و شناخت دقيق و کامل آن باشد.

سازمانهاي يادگيري و غير يادگيري (آموزشي و غير آموزشي )

سازمانهاي يادگيري و غير يادگيري (آموزشي و غير آموزشي )

سازمانهاي غير آموزشي

سازمانهاي آموزشي

نسبت به مشكلات جاري عكس‌العمل نشان مي‌دهد

مشكلات آتي را پيش بيني مي نمايد

فقط به عملكردهاي داخلي توجه مي‌كند

به محيط هاي بيروني توجه مي كند

نسبت به انباشتگي و توليد كارايي ضعيف واكنش نشان مي‌دهد

پيوسته براي ارتقاء و پيشرفت در تلاش است

حل مسئله مبتني بر آزمون و خطا

حل مسئله مبتني بر درك و تجزيه و تحليل ادراكي

حل مسئله طبقه بندي شده و سلسله مراتبي مي باشد

حل مسئله در سطح سازمان و مسئله محور مي باشد

براي كارايي تاريخي پاداش مي‌دهد

براي رشد ، خلاقيت و ابتكار پاداش مي دهد

مشاغل دقيقا مشخص شده اند و ريسك پذيري منع شده است

محدوديت هاي شغلي ، كاوش ،ابتكار و اطلاع رساني را تقويت مي كنند

ضرورت و نقش آموزش در بهسازي نيروي انساني و توسعه

   

·         مهدی شریعتمداری

عضو هیات علمی سازمان مرکزی دانشگاه آزاد اسلامی و دانشجوی دکترای مدیریت

همانگونه که در جوامع بشری از سنتی بودن به صنعتی شدن و از صنعتی بودن به فراصنعتی شدن گام بر می دارند، علوم و فنون و تکنولوژی هم رو به تکامل، دگرگونی و پیشرفت است. به موازات این تغییرات است که اهمیت، لزوم و خواص آموزش بیش از پیش ملموس گشته تا حدی که برخی از صاحبنظران در اهمیت آموزش می گویند: «آموزش در حقیقت خود مدیریت است» بدین معنی که بدون آموزش کارکنان، پایه های مدیریت هم متزلزل می شود و فرو خواهد ریخت.

آموزش کارکنان یک امر حیاتی و اجتناب ناپذیر است که باید بطور مستمر با مجموع فرایندهای مدیریت مورد توجه قرار گیرد تا سایر فعالیتهای مدیریت بتواند مثمرثمر واقع گردد. آموزش در حقیقیت یکی از راههای اصولی و منطقی دهدایت تلاشهای کارکنان سازمان است و باعث به کارگیری استعدادهای نهفته، به کاراندازی قدرت تخیل و به وجود آمدن حس انعطاف پذیری فکری لازم در کارکنان خواهد شد. اما این نکته مهم و حیاتی را هم نباید فراموش کرد که آموزش با همه اهمیت و لزومش زمانی می تواند مفید و موثر واقع گردد که با نیازهای معنوی، مادی و روحی حال و آینده یکایک کارکنان هماهنگی داشته باشد و در خلاف جهت آن حرکت نکند.

نيازسنجي ضرورتي براي آموزش اثربخش

·         مهدی شریعتمداری

عضو هیات علمی سازمان مرکزی دانشگاه آزاد اسلامی و دانشجوی دکترای مدیریت

تعيين نيازهاي آموزشي اولين گام برنامه‌ريزي آموزش كاركنان و در واقع نخستين عامل ايجاد و تضمين اثربخشي كاركرد آموزش و بهسازي است كه اگر بدرستي انجام شود مبناي عيني‌تري براي برنامه‌ريزي به عنوان نقشه اثربخشي و طبعاً ساير فعاليتها فراهم خواهد شد و احتمال تطابق آن با نيازهاي سازمان، حوزه شغلي كاركنان و در نهايت، اثربخشي آنان افزايش خواهد يافت. «آموزش، گران است»، فقط بايد موقعي ارائه شود كه اولاً: پاسخي به يك نياز شناخته شده باشد و ثانياً: بهترين راه ‌حل براي مشكلاتي باشد كه از آن طريق قابل حل هستند.فعاليتهاي آموزشي كه بدون توجه به اين شرايط طراحي و اجرا مي‌شوند در واقع نوعي اتلاف منابع ارزشمند مي‌باشد.

نيازسنجي با شناسايي نيازهاي مهم، مبنايي براي اهداف و طبعاً بستر مناسبي براي سازماندهي ساير عناصر مهم حول محور نيازهاي اولويت يافته فراهم مي‌سازد.بنابراين كليه تصميمات در خصوص تدارك اهداف خاص، محتواي آموزشي مناسب و استفاده مؤثر از ساير منابع و امكانات محدود ( انساني، مالي و مادي ) تابعي از مطالعات نيازسنجي است.

در واقع كيفيت اين داده‌ها، اثربخشي دوره‌هاي آموزشي و نهايتاً كاركرد آموزش را تعيين خواهد كرد. در اين ميان نحوه تعريف و تعيين نيازهاي آموزشي اثر مهمي در كيفيت و موفقيت كار دارد. چگونگي تعريفي كه از مشكل ارائه مي‌دهيم، نحوه حل آن را تعيين مي‌كند. نيازها را بايد جهت انتخاب اقدامات صحيح، قبل از انجام هر اقدامي مشخص كرد.با تشخيص نيازها قبل از انتخاب هر نوع راه‌حلي مي‌توان بر ميزان كارايي و اثربخشي آن انتخاب افزود.با انجام كارهاي درست، اعتماد به اثربخشي و اخلاقي بودن آنچه انجام مي‌دهيم، بيشتر خواهد شد.

نيازهاي آموزشي به نيازهايي اطلاق مي‌شود كه از طريق آموزش قابل رفع است. اينگونه نيازها تنها در حوزه‌هاي دانش، مهارت و نگرش مطرح مي‌شوند. رفع نيازهاي آموزشي در اين حوزه‌ها به ترتيبي كه ذكر شده است بطور صعودي مشكلتر و پيچيده‌تر مي‌شوند.خصوصاً در زمينه‌ نگرشها با توجه به ماهيت و مقتضيات نگرش، شكل‌گيري، تغيير و توسعه آن و دخالت عوامل غيرآموزشي ديگر، پيچيدگي و مشكل بيشتري احساس مي‌شود. نيازهاي آموزشي كاركنان به عنوان فاصله يا شكاف بين وضع مطلوب و وضع موجود در زمينه عملكرد و ساير الزامات شغلي كاركنان مي‌باشد. همچنين شناسايي نيازهاي آموزشي معادل شناخت فقدان، كاستي يا زمينه‌هاي گسترش دانش، مهارت و نگرش‌هاي مرتبط با عملكرد رضايت‌بخش شغلي است.

نيازهاي آموزشي را از يك ديد مي‌توان به دو گروه آشكار و پنهان تقسيم نمود.نيازهاي آموزشي آشكار آن دسته از نيازهاي آموزشي است كه خود «مورد»يا«موقعيت»نشان‌دهنده نياز آموزشي بوده و تشخيص آن مستلزم بررسي دقيق نيست.مانند استخدام يك كارمند جديد و بدون سابقه كار كه در زمينه‌هاي مربوط به شغل جديد مسلماً نياز به آموزش دارد و يا انتقال يك كارمند از قسمتي به قسمت جديد و يا احتياجات آموزشي كه در موقع تغيير در روشهاي سازماني و نحوه انجام دادن كار بروز مي‌كند.دوم نيازهاي آموزشي پنهان در واقع آن نوع نيازهاي آموزشي است كه با وجود احساس شدنشان، تعيين و تشخيص اينكه چه كساني نياز به آموزش دارند و آن اشخاص به چه آموزشهايي نياز دارند، كاري است بسيار پيچيده و مستلزم تحقيق و بررسي دقيق است.

از طرفي نياز احساس شده نشانگر درخواست آگاهانه فرد، يا علاقه او به دانش يك موضوع خاص است.اصطلاح نياز احساس شده معمولاً به درخواست افراد اطلاق مي‌شود كه بر دو نوع است:

1ـ درخواست جهت تجديد اطلاعات.در خواست افراد براي يادگيري بيشتر دربارة موضوعاتي كه براي آنان مهم بوده و يا به مرور زمان به فراموشي سپرده شده است.

2ـ درخواست جهت ايجاد قابليت.درخواست افرادي است كه توانايي لازم جهت انجام آن كار را ندارند.

با توجه به توسعه مراكز آموزشي، هنوز هم تنوع برنامه‌هاي آموزشي محدود مي‌باشند.در بسياري از موارد، افراد بدون در نظر گرفتن نيازهاي آموزشي به دوره‌هاي در دسترس اعزام مي‌شوند.با توجه به مطالب بيان شده، جهت اجراي يك فعاليت آموزشي نياز به بررسي و نيازسنجي آموزشي امري ضروري است، تعيين دقيق نيازسنجي آموزشي در سازمان‌ها كاري دشوار است و نمي‌توان به دلخواه كارگاه، دوره، سمينار و...برگزار نمود.انتخاب بهترين نوع آموزش بمنظور ايجاد و يا ارتقاء سطح مهارت، نگرش و دانش، نيازمند بررسي‌هاي عميق و گاه پژوهش‌هاي طولاني است.به نظر مي‌رسد مي‌توان با پاسخ دادن به پرسش‌هاي زير نياز آموزشي را سنجيد:

1ـ هدفهاي سازمان چيست؟

2ـ چه وظايفي بايد انجام شوند تا اين هدفها به دست آيند؟

3ـ هر يك از كاركنان بايد چه رفتارهايي داشته باشند تا بتوانند وظايفي را كه برايشان معين شده است، انجام دهند؟

4ـ كاركنان براي اجراي رفتارهاي لازم از نظر مهارت، دانش و نگرشها چه كمبودهايي دارند؟

نتيجه اينكه تعيين نيازهاي آموزشي، نقطه آغاز هر نوع فعاليت آموزشي مي‌باشد. با توجه به نقش و تاثيري كه در اثربخشي و نيز فراهم آوردن مبنايي براي ارزيابي و تصميم‌گيري در زمينه‌هاي مختلف آموزشي وجود دارد مي‌توان گفت هيچ وظيفه‌اي مهمتر از تعيين نيازهاي آموزشي در فرآيند آموزش و بهسازي وجود ندارد.

اميد است كه قبل از اجراي برنامه به اين مهم كه همانا نيازسنجي است توجه ويژه گردد تا سرمايه‌‌ها بيهوده تلف نگردند.

 

منبع:

شریعتمداری،مهدی.نظریه ها و الگوهای بازآموزش منابع انسانی در سازمان. انتشارات یکان سال ۱۳۸۲