پیام مدیریتی

به نظر شما پیام مدیریتی این تصویر چیست؟

نظر شما در خصوص تصویر

 

به نظر شما پیام مدیریتی این تصویر چیست؟

مدیریت از نوع...



به نظر شما پیام مدیریتی این تصویر چیست؟

منتظر پاسخهای ارزشمند شما هستم


The only question

A worldwide survey was conducted by the UN.

 

The only question asked was

'Would you please give your honest opinion about solutions to the food shortage in the rest of the world

The survey was a huge failure for the following reasons

In
Africa they didn't know what 'food' meant

In
India they didn't know what 'honest' meant

In
Europe they didn't know what 'shortage' meant

In
China they didn't know what 'opinion' meant

In the
Middle East they didn't know what 'solution' meant

In
South America they didn't know what 'please' meant

And in the
USA they didn't know what 'the rest of the world' meant

 

مانع پیشرفت شما در سازمان کیست؟

يکروز وقتى کارمندان به اداره رسيدند، اطلاعيه بزرگى را در تابلوى اعلانات ديدند که روى آن نوشته شده بود:

 «ديروز فردى که مانع پيشرفت شما در اين اداره بود درگذشت. شما را به شرکت در مراسم تشييع جنازه که ساعت ١٠ در سالن اجتماعات برگزار مى‌شود دعوت مى‌کنيم.»


در ابتدا، همه از دريافت خبر مرگ يکى از همکارانشان ناراحت مى‌شدند امّا پس از مدتى، کنجکاو مى‌شدند که بدانند کسى که مانع پيشرفت آن‌ها در اداره مى‌شده که بوده است.
اين کنجکاوى، تقريباً تمام کارمندان را ساعت١٠ به سالن اجتماعات کشاند. رفته رفته که جمعيت زياد مى‌شد هيجان هم بالا مى‌رفت. همه پيش خود فکر مى‌کردند
: «اين فرد چه کسى بود که مانع پيشرفت ما در اداره بود؟ به هر حال خوب شد که مرد!»

کارمندان در صفى قرار گرفتند و يکى يکى نزديک تابوت مى‌رفتند و وقتى به درون تابوت نگاه مى‌کردند ناگهان خشکشان مى‌زد و زبانشان بند مى‌آمد.

آينه‌اى درون تابوت قرار داده شده بود و هر کس به درون تابوت نگاه مى‌کرد، تصوير خود را مى‌ديد. نوشته‌اى نيز بدين مضمون در کنار آينه بود:

«تنها يک نفر وجود دارد که مى‌تواند مانع رشد شما شود و او هم کسى نيست جزء خود شما. شما تنها کسى هستيد که مى‌توانيد زندگى‌تان را متحوّل کنيد. شما تنها کسى هستيد که مى‌توانيد بر روى شادى‌ها، تصورات و موفقيت‌هايتان اثر گذار باشيد. شما تنها کسى هستيد که مى‌توانيد به خودتان کمک کنيد.

زندگى شما وقتى که رئيستان، دوستانتان، والدين‌تان، شريک زندگى‌تان يا محل کارتان تغيير مى‌کند، دستخوش تغيير نمى‌شود. زندگى شما تنها فقط وقتى تغيير مى‌کند که شما تغيير کنيد، باورهاى محدود کننده خود را کنار بگذاريد و باور کنيد که شما تنها کسى هستيد که مسئول زندگى خودتان مى‌باشيد.

مهم‌ترين رابطه‌اى که در زندگى مى‌توانيد داشته باشيد، رابطه با خودتان است.

خودتان را امتحان کنيد. مواظب خودتان باشيد. از مشکلات، غيرممکن‌ها و چيزهاى از دست داده نهراسيد. خودتان و واقعيت‌هاى زندگى خودتان را بسازيد.

دنيا مثل آينه است. انعکاس افکارى که فرد قوياً به آن‌ها اعتقاد دارد را به او باز مى‌گرداند. تفاوت‌ها در روش نگاه کردن به زندگى است.»

نوروز در سازمان

عید نوروز، روز جشن و شادمانی، روز تولد دوباره طبیعت، تحول احوال انسانها و روزی که شادی و تازگی در همه جای طبیعت نمایان است. عید نوروز با دعای تحول آغاز می شود، نوروز یا روز نو و جدید نماد تحول، سازندگی، حرکت و پویایی است که همراه با تحول و دگرگونی طبیعت، وجود ما نیز متحول می شود.

به راستی نوروز سازمانها چه روزی است؟ آیا سازمانها نیز روزی مشخص به عنوان نوروز دارند تا آن را جشن بگیرند؟ آیا سازمانها نیز برای استقبال از نوروز آماده و مهیا می شوند؟

نوروز سازمانها:

نوروز سازمانها، روزی است که مراحل زاید اداری حذف شده و فرآیندهای انجام کار کوتاه و ساده شوند.

نوروزسازمانها، روزی است که سازمانها هدفمند شده و براساس برنامه، در راستای تحقق اهداف تلاش نمایند.

نوروز سازمانها، روزی است که سازمانها به جای رفتار عادتمندانه، نگاه هوشمندانه داشته باشند.

نوروز سازمانها، روزی است که سازمانها بتوانند دانش فردی را به دانش سازمانی تبدیل کرده و یاد گیرنده و یاد دهنده باشند.

نوروز سازمانها، روزی است که سازمانها به کارکنانشان به عنوان بزرگترین دارایی وبا ارزشترین سرمایه نگاه کنند.

نوروز سازمانها، روزی است که سازمانها به وضع موجود رضایت نداده و خوب بودن را آفت بهتر شدن بدانند.

نوروز سازمانها، روزی است که دو روزشان یکسان نباشد. (هر روز بهتر از دیروز)

نوروز سازمانها، روزی است که هفت برنامه تحول در سفره هاي 7 سین شان گسترده شود.

نوروز سازمانها، روزی است که اهداف فردی و سازمانی در جهت رسیدن به قرب خدا همسو و همراستا شوند.

نوروز سازمانها، روزی است که خدمات مورد نیاز ارباب رجوع بدون مراجعه حضوری ارائه شود.

نوروز سازمانها، روزی است که مراجعه کنندگانش احساس ارباب بودن داشته باشند.

نوروز سازمانها، روزی است که باورها، اندیشه ها و رفتارها نو شوند.

نوروز سازمانها روز مشخصي نيست بلكه هر روز كه در آن براي بالندگي و تحول تلاش شود همان روز، نوروز سازمانها خواهد بود بر اين اساس هر روز ما مي تواند نوروز باشد.

خانه تكاني سازماني: (هفت سين آراستگي)

همان طوري كه براي استقبال از نوروز، خانه تكاني انجام مي شود خانه تكاني سازماني نيز با استقرار هفت سين آراستگي قابل اجرا خواهد بود.هفت سين آراستگي مجموعه فعاليتهايي‌است براي ايجاد وحفظ محيط‌ سازمان يافته، مرتب، پاكيزه، زيبا، دلپذير، استاندارد و با انضباط  براي انجام كار در سازمانهای ایرانی نشئت گرفته از ۷سین عید نوروز به شرح زيرمي باشد.

1.سواكردن‌ ودور كردن اقلام ضروري ازاقلام غيرضروري

2.سامان دادن ومرتب چيدن اقلام مورد نياز

3.سپيدي و پاكيزگي محيط كار

4.سعي در حفظ مطلوب اقدامات انجام شده

5.سازمان يافتگي وانضباط

۶.سخت كوشي

7.سماجت در انجام كار خوب تا مرز عادت 

بايد براي اجراي مراسم نوروز درسازمانها هفت سين اداري (هفت برنامه تحول اداري)  در سرتاسر سازمان پهن و گسترده شود.

هفت سين سازماني ( هفت برنامه تحول اداري)

1. سوا نمودن وظايف تصدي گري سازمانها از وظايف حاكميتي وبرونسپاري آنها به  بخش غير دولتي

2. ساختار سازمانها براساس نيازها مورد بررسي، بازنگري و اصلاح قرار گيرند.

3. سنجش و ارزشيابي عملكرد سازمانها مورد اهتمام قرار گيرد.

4. ساماندهي فرايند  استخدامي براي شايسته گزيني و شايسته  سالاري انجام شود.

5. سواد مورد نياز براي انجام بهتر خدمات و افزايش مهارتها و توانمنديها  فراگرفته شود.

6. سهل و آسان نمودن فرايندهاي انجام كار براي ارائه خدمات بهتر و بيشتر.

7. سرعت ارائه خدمات به ارباب رجوع همراه با  ادب و نزاكت افزايش يابد.

با اجرا و گسترش هفت سين اداري، طبيعت سازمانها رنگ و بوي بهاري پيدا كرد و مردم  از طراوت و شادابي آنها بهره مند خواهند شد.

 ديد و بازديد سازماني :

يكي از مراسم عيد نوروز ديد و بازديدها است. در ديد و بازديد نوروز سازمانها همه سازمانها مي بايد از موفقيت هاي همديگر الگو برداري نموده ( Beanch marking ) و موفقيت هاي خود را  براي ديگران ارائه  نمايند. اميد است همه مديران و كاركنان سازمانها، همانطوريكه براي نوروز خودشان طرح و برنامه دارند براي استقبال از نوروز سازمانهايشان نيز تلاش كنند و از خداوند منان درخواست مي نمايم كه حال ما و سازمانهاي ما را به بهترين حال تبديل نمايد .    

به اميد اينكه هر روز شما و سازمانتان نوروز باد

 

پیام مدیریتی

 به نظر شما پیام مدیریتی این تصویر چیست؟

مدیریت قورباغه ای

مدیریت قورباغه ای

اگر قورباغه‌اي را به همراه مقداري از آبي كه در آن زندگي مي‌كند در ظرفي بريزيد و آب را به آرامي گرم كنيد خواهيد ديد كه قورباغه به گرم شدن آب عكس‌العملي نشان نمي‌دهد تا آن كه آب جوش مي‌آيد و قورباغه مي‌ميرد.

دليل اين رفتار اين است كه قورباغه يك حيوان خونسرد است و دماي بدن خود را با تغييرات تدريجي دماي محيط تطبيق مي‌دهد.

اگر قورباغه ديگري را بگيريد و در ظرف آبي كه اختلاف دماي قابل ملاحظه‌اي با دماي بدن قورباغه دارد اما براي آن قابل تحمل است، بياندازيد خواهيد ديد كه به سرعت به بيرون مي‌جهد چرا كه نمي‌تواند اين تغيير دما را تحمل كند.

 

شرح حکایت

مديراني كه به محيط و تغييرات آن توجه ندارند مانند قورباغه عمل خواهند كرد. اين مديران روند و تغييرات تدريجي را شناسايي نمي‌كنند و بنابراين در زمان لازم استراتژي مناسب را اتخاذ نمي‌كنند زيرا خود را براي آن شرايط تغيير كرده آماده نكرده‌اند.

از طرف ديگر اين مديران ظرفيت تحمل خيلي از تغييرات محيطي ناگهاني را ندارند و بنابراين به آن تغييرات به درستي عكس‌العمل نشان نمي‌دهند.

به بيان ديگر اين مديران استراتژيك عمل نمي‌كنند و از فرصت‌ها و تهديدها به درستي بهره نمي‌برند.

به نظر شما نکته مدیریتی این متن چیست؟

منتظر پاسخهای ارزشمند شما هستم

مدیریت از نوع...

به نظر شما پیام مدیریتی این تصویر چیست؟منتظر پاسخهای ارزشمند شما هستم

مدیریت تله موشی

مدیریت تله موشی

موش ازشكاف ديوار سرك كشيد تا ببيند اين همه سر و صدا براي چيست. مرد مزرعه دار تازه از شهر رسيده بود و بسته‌اي با خود آورده بود و زنش با خوشحالي مشغول باز كردن بسته بود .موش لب‌هايش را ليسيد و با خود گفت :«كاش يك غذاي حسابي باشد. اما همين كه بسته را باز كردند، از ترس تمام بدنش به لرزه افتاد چون صاحب مزرعه يك تله موش خريده بود. موش با سرعت به مزرعه برگشت تا اين خبر جديد را به همه حيوانات بدهد. او به هركسي كه مي‌رسيد، مي گفت: «توي مزرعه يك تله موش آورد‌ه‌اند، صاحب مزرعه يك تله موش خريده است . . .». مرغ با شنيدن اين خبر بال هايش را تكان داد و گفت: « آقاي موش، برايت متأسفم. از اين به بعد خيلي بايد مواظب خودت باشي، به هر حال من كاري به تله موش ندارم، تله موش هم ربطي به من ندارد». ميش وقتي خبر تله موش را شنيد ، صداي بلند سر داد و گفت: «آقاي موش من فقط مي‌توانم دعايت كنم كه توي تله نيفتي، چون خودت خوب مي‌داني كه تله موش به من ربطي ندارد. مطمئن باش كه دعاي من پشت و پناه تو خواهد بود. موش كه از حيوانات مزرعه انتظار همدردي داشت، به سراغ گاو رفت. اما گاو هم با شنيدن خبر، سري تكان داد و گفت: « من كه تا حالا نديده‌ام يك گاوي توي تله موش بيفتد!» او اين را گفت و زير لب خنده‌اي كرد و دوباره مشغول چريدن شد. سرانجام، موش نااميد از همه جا به سوراخ خودش برگشت و در اين فكر بود كه اگر روزي در تله موش بيفتد، چه مي شود؟

در نيمه‌هاي همان شب، صداي شديد به هم خوردن چيزي در خانه پيچيد. زن مزرعه دار بلافاصله بلند شد و به سوي انباري رفت تا موش را كه در تله افتاده بود، ببيند. او در تاريكي متوجه نشد كه آنچه در تله موش تقلا مي كرده، موش نبود بلكه مار خطرناكي بود كه دمش در تله گير كرده بود. همين كه زن به تله موش نزديك شد، مار پايش را نيش زد و صداي جيغ و فريادش به هوا بلند شد. صاحب مزرعه با شنيدن صداي جيغ از خواب پريد و به طرف صدا رفت. وقتي زنش را در اين حال ديد او را فوراً به بيمارستان رساند. بعد از چند روز، حال وي بهتر شد. اما روزي كه به خانه برگشت، هنوز تب داشت. زن همسايه كه به عيادت بيمار آمده بود، گفت: براي تقويت بيمار و قطع شدن تب او هيچ غذايي مثل سوپ مرغ نيست. مرد مزرعه دار كه زنش را خيلي دوست داشت فوراً به سراغ مرغ رفت و ساعتي بعد بوي خوش سوپ مرغ در خانه پيچيد. اما هرچه صبر كردند، تب بيمار قطع نشد. بستگان او شب و روز به خانه آنها رفت و آمد مي‌كردند تا جوياي سلامتي او شوند. براي همين مرد مزرعه دار مجبور شد، ميش را هم قرباني كند تا با گوشت آن براي ميهمانان عزيزش غذا بپزد .روزها مي‌گذشت و حال زن مزرعه دار هر روز بدتر مي شد تا اين كه يك روز صبح، در حالي كه از درد به خود مي پيچيد از دنيا رفت و خبر مردن او خيلي زود در روستا پيچيد. افراد زيادي در مراسم خاكسپاري او شركت كردند. بنابراين، مرد مزرعه دار مجبور شد از گاوش هم بگذرد و غذاي مفصلي براي ميهمانان دور و نزديك تدارك ببيند .حالا، موش به تنهايي در مزرعه مي گرديد و به حيوانان زبان بسته‌اي فكر مي كرد كه كاري به كار تله موش نداشتند!

شرح حکایت

به مسائل سطحي نگاه نكنيد. شايد مسائلي كه در نگاه اول، بي ارتباط با يكديگر به نظر مي رسند، به هم مربوط باشند. نگاه عميق و سيستماتيك به مسائل و تفكر دقيق در مورد آنها، مي‌تواند به مديران كمك كند تا ريشه مسائل و مشكلات را بهتر و درست تر شناسايي كنند و بتوانند راه حل هاي مناسبي براي حل آنها بيابند.

به نظر شما نکته مدیریتی این متن چیست؟

منتظر پاسخهای ارزشمند شما هستم

ملا نصرالدين

ملا نصرالدين هر روز در بازار گدايي مي‌كرد و مردم با نيرنگي٬ حماقت او را دست مي‌انداختند. دو سكه به او نشان مي‌دادند كه يكي شان طلا بود و يكي از نقره. اما ملا نصرالدين هميشه سكه نقره را انتخاب مي‌كرد. اين داستان در تمام منطقه پخش شد. هر روز گروهي زن و مرد مي‌آمدند و دو سكه به او نشان مي دادند و ملا نصرالدين هميشه سكه نقره را انتخاب مي‌كرد. تا اينكه مرد مهرباني از راه رسيد و از اينكه ملا نصرالدين را آنطور دست مي‌انداختند٬ ناراحت شد. در گوشه ميدان به سراغش رفت و گفت: هر وقت دو سكه به تو نشان دادند٬ سكه طلا را بردار. اينطوري هم پول بيشتري گيرت مي‌آيد و هم ديگر دستت نمي‌اندازند. ملا نصرالدين پاسخ داد: ظاهراً حق با شماست٬ اما اگر سكه طلا را بردارم٬ ديگر مردم به من پول نمي‌دهند تا ثابت كنند كه من احمق تر از آن‌هايم. شما نمي‌دانيد تا حالا با اين كلك چقدر پول گير آورده‌ام.

«اگر كاري كه مي كني٬ هوشمندانه باشد٬ هيچ اشكالي ندارد كه تو را احمق بدانند.»

به نظر شما نکته مدیریتی این متن چیست؟

منتظر پاسخهای ارزشمند شما هستم

نظر دوست خوبم، سيد حسن پ از ساري

در انتخاب استراتژي بايد نگاهي بلند مدت داشت و اگر به استراتژي خود اطمينان داري آن را با قدرت ادامه بده و توجه چنداني به كساني كه اين استراتژي را درك نمي كنند و هر از گاهي در مقابل آن جبهه مي گيرند نكن . دنيا به كام آناني است كه با خلاقيت مسائل را از زواياي جديدي ديده و حل مي كنند اما ديگران در همان شرايط از انجام چنين كاري عاجز هستند .

حتی اگر چیزی نداشته باشید باز هم می توانید

روش مثبت

پدر: دوست دارم با دختری به انتخاب من ازدواج کنی
پسر: نه من دوست دارم همسرم را خودم انتخاب کنم
پدر: اما دختر مورد نظر من، دختر بیل گیتس است
پسر: آهان اگر اینطور است، قبول است

پدر به نزد بیل گیتس می رود و می گوید:
پدر: برای دخترت شوهری سراغ دارم
بیل گیتس: اما برای دختر من هنوز خیلی زود است که ازدواج کند
پدر: اما این مرد جوان قائم مقام مدیرعامل بانک جهانی است
بیل گیتس: اوه، که اینطور! در این صورت قبول است

بالاخره پدر به دیدار مدیرعامل بانک جهانی می رود
پدر: مرد جوانی برای سمت قائم مقام مدیرعامل سراغ دارم
مدیرعامل: اما من به اندازه کافی معاون دارم!
پدر: اما این مرد جوان داماد بیل گیتس است!
مدیرعامل: اوه، اگر اینطور است، باشد
و معامله به این ترتیب انجام می شود.

 

نکته مدیریتی این متن این است که...

منتظر نظرات سبز شما هستیم

حل مشکل چاله_طنز

در يكي از خيابان هاي اصلي شهري چاله اي بود كه باعث بروز حوادث متعدد براي شهروندان مي‌شد.

مديران شهر طي جلسه هاي بر آن شدند كه مشكل را حل كنند.

مدير اول گفت: بايد آمبولانسي هميشه در كنار چاله آماده باشد تا مصدومين را به بيمارستان برساند.

مدير بالاتر گفت: نه، وقت تلف مي‌شود. بهتر است بيمارستاني در كنار چاله احداث كنيم.

مدير ارشد گفت: نه، بهترين كار آن است كه اين چاله را پر كنيم و چاله مشابهي در نزديكي بيمارستان احداث كنيم.

تفاوتهاي من و رئيسم _ طنز

 

وقتي من يك كاري را دير تمام مي كنم، من كند هستم.

وقتي رئيسم كار را طول دهد، او دقيق و كامل است.

وقتي من كاري را انجام ندهم، من تنبل هستم.

وقتي رئيسم كاري را انجام ندهد، او مشغول است.

وقتي كاري را بدون اينكه از من خواسته شود انجام دهم، من قصد دارم خودم را زرنگ جلوه دهم.

وقتي رئيسم اين كار را بكند، او ابتكار عمل بخرج داده است.

وقتي من سعي در جلب رضايت رئيسم داشته باشم، من چاپلوسم.

وقتي رئيسم، رئيسش را راضي نگاه دارد، او همكاري مي كند.

وقتي من اشتباهي كنم، من نادان هستم.

وقتي رئيسم اشتباه كند، او مانند ديگران يك انسان است.

وقتي من در محل كارم نباشم، من در گشت زدن هستم.

وقتي رئيسم در دفترش نباشد، او مشغول انجام امور سازمان است.

وقتي يك روز مرخصي استعلاجي داشته باشم، من هميشه مریض هستم.

وقتي رئيسم در مرخصي استعلاجي باشد، او حتماً خيلي بيمار است.

وقتي من مرخصي بخواهم، بايد يك جلسه دليل و توجيه بياورم.

وقتي رئيسم به مرخصي برود، بايد مي رفت چون خيلي كار كرده است.

وقتي من كار خوبي انجام مي دهم، رئيسم هرگز به خاطر نمي آورد.

وقتي من كار اشتباهي انجام دهم، رئيسم هرگز فراموش نمي كند.